کتب «ستاره می بارد»

پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ۰۸:۴۵
کد خبر :  ۶۸۳

موضوع

رمانی با موضوع زنان در پشت جنگ

نویسنده

فاطمه سلیمانی 

سال انتشار

۱۴۰۳

درباره کتاب

مرزهای جنگ فقط چند کیلومتر اطراف دو مرز نیست. مرزهای جنگ آنقدر گسترده است که شاید صدای تیر و ترکشش به گوش نرسد اما تیر و ترکشش روی قلب‌ها و روح‌ها جراحت بر جای بگذارد. روی قلب و روح مادران و دختران و خواهران و همسرانی که چشم‌انتظار مردان به رزم رفته‌اند.

بخشی از کتاب

خداخدا می‌کردم علی که برگشت خانه حرفی از دعوای عصر نزند که دوباره جرومنجر راه نیفتد. محمد هم از لانه‌اش بیرون آمده بود و انگارنه‌انگار. تنباکو خیس کرد و بســاط قلیان عمو را علم کرد. فقط ه وقت چشــمم به چشــمش می‌افتاد موذیانه لبخند می‌زد. یحتمل قصد داشت عمو را تک گیر بیندازد و راپرت من و علی را بدهد. عمو لم داد روی همان بالشتی که دو ساعت پیش علی سرش را گذاشته بود روی آن. تا غروب یک ساعتی مانده بود. هم چای و پولکی برایش گذاشتم و هم یک بشقاب خربزه. با آن قلیان شاه عباسی‌اش فقط چند تا کنیز دوروبرش کم داشت. صــدای در کــه بلنــد شــد قلبــم پریــد تــوی حلقــم. صــدای در زدنــش شــبیه در زدن علــی نبــود. علــی بــا انگشــتر در می‌زد. ایــن هرکــه بود با کف دســت به در می‌کوبید.

ارسال نظر